ماندهام از حکایتِ شبِ بیم
بارک الله احسن التقویم
چه به خوابی گران در افتادم
کاروان رفت و چشم بگشادم
از نگه دیدهام نجست سراغ
سحر آمد به یاوه سوخت چراغ
گرم بودم چو با نوای و سرود
رفت از من هر آنچه بود و نبود
دم صبحم ز دیده خواب چو برد
دل پشیمانی فراوان خورد
گفت: خفتی به راه و صبح دمید
گفتم: اینم نصیب بود و رسید
تا جهان نقشبندِ خانه ماست
کم کس آید به کاردانی راست.
کاربرد ضرب المثل اگر خیلی باسوادی برو خط پیشانی خودت را بخوان
چو ,صبح ,راه ,دمیدگفتم ,اینم ,نصیب ,بود و ,خوردگفت خفتی ,فراوان خوردگفت ,پشیمانی فراوان ,خفتی به
درباره این سایت